عدالت با قتل اجرا نمیشود!
اولین تجربه من
کامیار آزادمهر

هر انسانی ممکن است در دوران زندگی خودش صحنه های مختلفی از به دار آویختن و اعدام های گوناگون با گاز و برق و ... در فیلم های سینمایی دیده باشد که به اسم اجرای عدالت صورت می گیرد. در واقع رسانه های دولتی اولین جایی هستند که این تفکر غیر انسانی را در جامعه عادی کرده و انتقام و حذف انسان خلاف کار را تنها راه جلوگیری در وقوع جرایم می شناسانند. به خوبی به یاد دارم اولین بار که با بچه های مدرسه از روی کنجکاوی برای دیدن اعدام یک مرد جنایتکار که در رسانه های ایران به خفاش شب معروف بود و متهم به کشتن بیش از ده زن بی دفاع شده بود رفتیم، فکر من این بود که چنین آدمی را باید به بدترین نحوی از پای در آورد. تمام آنچه که از میدیا دیده بودم به خاطر می آوردم از کشتن به وسیله گاز تا گیوتین اما هرآنچه بود کمتر از زجری بود که فکر می کردم باید بر این مرد حادث شود. هنگامیکه به محل اجرای حکم رسیدیم عده زیادی از مردم به دور سکوی اجرای حکم جمع شده بودند و خانواده قربانیان به نوبت به بالا رفته و با شلاق حکم حد اسلامی را بر مرد جنایت کار اجرا می کردند. چیزی که در آنجا دیدم من را به فکر واداشت و مجبورم کرد قدری بیشتر در مورد آنچه اعتقاد من بود فکر کنم. صحنه عجیبی بود از این نظر که عده بی شماری به دور یک نفر آدم جمع شده بودند و با صدای بلند به او ناسزا می گفتند از طرفی عده ای دیگر به نوبت با شلاق به جانش می افتادند اما او درست زمانیکه باید از درد به خود بپیچد و از زور شرم و سرشکستگی هزاران بار آرزوی مرگ کند آرام و خونسرد به جماعت نگاه می کرد و لبخند می زد. انگار از خیلی زمان پیشتر می دانست که روزی چنین جایگاهی برای او خواهند ساخت و چنین مجازاتی در نظر خواهند گرفت. انگار که با سکوت خود می گفت من کار خود را کردم حال هر چه می خواهید بکنید. ضربه های تازیانه بر بدن او کاری نبود ولی بعضی از اعضای خانواده ها هنگام اجرای احکام به گریه می افتادند. بعضی ها با تمام وجود به جان مرد می افتادند اما در آخر خسته و ناتوان نوبت را به شخص دیگر می دادند. با تمام قربانیان احساس همدردی می کردم و با تمام وجود می خواستم که آن مرد به اشتباه خودش پی ببرد و اظهار پشیمانی کند. دوست داشتم صحنه ای را ببینم که به پای بازماندگان قربانیان جنایت هولناک خود می افتد و تقاضای بخشش و پشیمانی می کند. حکم قصاص اجرا شد و مرد خاطی چندین بار با طنابی که به یک جرثقیل بزرگ نصب شده بود بالا و پایین برده شد اما آن لبخند از لبانش محو نمی شد. تنها چیزی که حس می شد فوران انرژی منفی بود که از مرد به جماعت سرازیر می شد. خود را همچون موجودی درنده خو دیدم که با لذت مشغول تماشای کشته شدن یک انسان است که اگرچه جنایتی هولناک مرتکب شده اما هیچ گاه از کاری که کرد پشیمان نشد. تن او مُرد اما فکر ضد انسانی او در جامعه ماند تا در سال های بعد این قسم جنایات آنقدر زیاد شود که خواندن آنها در صفحه حوادث چیزی عادی بنماید. آنجا بود که کم کم فهمیدم حذف یک انسان گناهکار نه تنها بار گناه را از دوش جامعه بر نمی دارد بلکه چیزی نیز به آن می افزاید. در واقع کشتن مجرم موجب می شود درد و کمبودی که باعث به وجود آمدن این قسم جنایتکاران شده در بطن جامعه پنهان مانده و همچون میکروبی مرموز و ویرانگر قسمتهای بیشتری از جامعه را مبتلا و بیمار سازد. بهتر این نیست که چنین انسانی از نظر روانی و روحی مورد بازبینی قرار گیرد تا دلایل روی آوردنش به قتل و جنایت شناخته شود؟ مسلماً او نیز مانند هر انسانی در بدو تولد اینچنین درنده خو و قاتل نبوده ولی این جامعه و شرایط زندگی او بوده که وی را نسبت به انسان های دیگر بدبین و خشمگین ساخت تا جاییکه کمر به قتل آن ها بست. در واقع هر گونه انحراف و کج روی در یک جامعه تنها معطوف به شخص خاطی نمی شود بلکه ریشه در شرایط اجتماعی ای دارد که از یک انسان تبهکار میسازد. وگرنه هرچه یک جامعه انسانی تر و ایمن تر باشد قاعدتا خلاف نیز در آن کمتر است.
مسلماً در جامعه محافظه کاری همچون ایران مردم برای سرپوش گذاشتن روی مشکلات و کمبودها و انداختن تقصیر به گردن یکدیگر بسیار مستعد هستند. از طرف دیگر رژیم حاکم نیز از این اوضاع استفاده کرده با موجه نشان دادن مجازات اعدام و سنگسار سعی دارد که فضای جامعه را ملتهب کرده و جو خفقان و ترس و مرگ را بر آن حاکم کند. هر روز شاهد به دار آویختن انسانهای بیشتری هستیم و این در حالی است که بسیاری از آن ها اصلاً جرمی مرتکب نشدند یا هنوز مجرم بودن آن ها اثبات نشده است. در واقع دولت با پیش گرفتن راه جزا به جای باز پروری مجرمین سعی دارد به اسم عدالت گردن زده، مردم را مجبور به سکوت کند.
باید با تمام قدرت در مقابل این قتل دولتی و این جنایات ضد انسانی بایستیم. جامعه قرن بیست و یکم باید جامعه ای با خصایص انسانی باشد و وجود چنین اعمال قرون وسطایی در آن محکوم است. باید در مقابل رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و هر دولتی که این قبیل احکام شنیع در آن اجرا می شود مقابله کرد. باید جنبش الغای مجازات اعدام را گسترش داد.*